وقتی به دنیا آمدم
دو شنبه 18 مهر 1398برچسب:,

"وقتی به دنیا آمدم"
 
وقتی به دنیا آمدم
خورشید هنوز برنتابیده
هوا کمی ابری بود
شاید هم چند ستاره بازیگوش
لابلای دیوهای سپید مهربان
دستی برایم تکان میدادند...
وقتی به دنیا آمدم
هوا به بوی بهار نارنج
محصول فروردین و جنوب
در آمیخته
نسیم خنکی نیز گهگاه
از پشت پنجره سری به کندی میجنباند...
وقتی به دنیا آمدم
رختخواب خورشید خواب آلود هنوز
پهن بود لب بام آسمان
و جیرجیرکها
پرده آخر سمفونی شبانه را
به سلامتی نورسیده انگار
هماهنگ با سحر میخواندند...
وقتی به دنیا آمدم
کسی نامت را نمیدانست
شاید تو
همین اطراف
نزدیکیهای بهشت
اسباب بازیهایت را جابجا میکردی
شاید نیز
سوار بر فرشته نسیم گاهی
گوشه پرده را کنار میزدی آرام
و با دستهای کوچکم بازی میکردی...
وقتی به دنیا آمدم
کسی دیگر
به انتظار نبود انگار
نه پدر
نه مادر
نه حتی مادربزرگ پیر
پایان راه بود برایشان
میلاد دم سحر یکی چون من...
... کسی به انتظار نبود
تنها من بودم
که انتظارش آغاز شد
از سحرگاه بیست و پنج فروردین
انتظار تا کی
چه وقت
تو به دنیا بیائی!
 
سعید تمدن- فروردین ماه 1384 خورشیدی
 
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: